رادینِ غرغرو
این روزا گل پسرم ماشالا خیلی هوشیار شده ، من و باباش رو حسابی میشناسه برای باباش کلی خنده میکنه . مامانی و بابایی و موری جان رو هم میشناسی و وقتی باهات حرف میزنن بهشون میخندی . کلی من و با خودت سرگرم کردی برای همین زیاد وقت نمیکنم که بیام اینجا و هر روز از کارای جدیدت برات بنویسم. دیگه تقریبا کامل یاد گرفتی که غلت بزنی ، ی چند روزی هم هست زبونتو در میاری بیرون و برای ما زبون درازی میکنی جدیدا غرغرو شدی ، همش میخوای بغل باشی ، مامان میگه بخاطر اینکه داری دندون در میاری برای همین بهانه گیر شدی ، اما کلا با همه سختی هاش این روزای با بودن تو برامون خیلی شیرین و لذت بخشه قندک خودم . ب شدت احساس میکنم که از چایی خوشت میاد فقط کافیه دست یکیمون ی ...
نویسنده :
فافا
22:59